
هر چند که رسیدن به اون مرتبه و مرحله که در زندگی روزمره خودمون بتونیم به سرحدی برسیم که پای درستها بایستیم به هر قیمتی و در برابر نادرستها مقاومت کنیم، باز هم به هر قیمتی، کاری ساده نیست اما می تونیم تمرینهای کوچکتری را انجام بدیم.
اونطور که من شنیدم، برای این که بشه به مدارجی بالا و قابل ملاحظه رسید، لازم نیست فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم! به طور ساده، لازم نیست خیلی کارهای خوب عجیب و غریبی بکنیم و شاید ساده ترین فرمولش این باشه که سعی کنیم خیلی کارهایی که می دونیم اشتباه هستند و در زندگی روزمره مرتکبش می شیم رو انجام ندیم! حالا اسم این کارها اشتباه رو هر چی دوست دارین بذارین اهمیتی نداره اما می تونه اسمش دروغ گفتن باشه، غیبت کردن باشه، حسد ورزیدن باشه، پایمال کردن حق دیگران تو زندگی روزمره و شهروندی باشه (به سادگی کاری مثل گذشتن از چراغ قرمز و گذاشتن دستمون روی بوق برای ابزار احساسات و انتقال نارحتی به دیگران!)و یا کارهای مثل وفا نکردن به قول و قرارهامو یا بی احترامی به والدین و سر و همسر باشه و قص علی هذا!
فکر کنم اگر برای شمردن تعداد دفعات تکرار این کارهای به ظاهر کوچیک و پیش پا افتاده یک binary counter بذاریم که بشمریم شون، تعداد بیتهای لازمش برای امور روزمره n و بعضاً بزگتر از n باشه! :)
به هر حال، امیدوارم با نگاهی به روش خوب آدمهای خوبی که در اطرافمون هست، و سمبلهایی که حرکتهایی بزرگ رو برای ما به یادگذار گذاشتن بتونیم فردایی بهتر از امروز داشته باشیم و آدمی بهتر باشیم، در مرحله بعدش، بتونیم اثر مثبتی رو در اطراف خودمون ایجاد کنیم.
در این روزها و شبها ما رو از دعای خودتون بی بهره نذارین.
پی نوشت: در مورد دیگران قضاوتی ندارم، اما من از خطاها و اشکالات پاک و منزه نیستم و مطالبی که برای شما نوشتم رو جملاتی برادرانه تلقی کنید. در غیر اینصورت وصف حال من رطب خورده ای است که منع رطب می کنه!